از جمله رویکردهای مهم و مطرح در زمینه نسبت دین و سیاست، دیدگاه امام خمینی1 است که با نگاهی جامع، فقیهانه و ژرفاندیشانه ارائه شده است. ایشان در بیان نسبت دین و سیاست، به تفکیکناپذیری این دو از هم اشاره کرده و میفرمایند: «الإسلام هو الحکومة.» اینکه منظور امام1 از این تعبیر چیست؛ پرسش محوری تحقیق حاضر است. این مقاله در پاسخ به پرسش یاد شده، پنج احتمال را مطرح مینماید؛ و در نهایت، با روش تحلیلی ـ اجتهادی، بر این مدّعا صحّه میگذارد که نظریه «الإسلام هو الحکومة» فرآیندی تطوّری در اندیشه امام داشته است. نظیر این فرایند تکاملی در نظریه خطابات قانونی ایشان نیز وجود دارد؛ به این بیان که نظریۀ «الإسلام هو الحکومة» همانند این نظریه، ابتدا به صورت اجمالی بوده و سپس مرحله به مرحله، پرورش یافته است. بنابراین «الإسلام هو الحکومة»، نظریه نهایی و تکاملیافته امام1، پیرامون نسبت اسلام و حکومت است که بر ایده «وحدت و عینیت اسلام و حکومت» تأکید میورزد. این ایده از آیات اقامه دین ـ یعنی 13 شوری و 66 مائده ـ و آیات اطاعت مطلق از انبیاء، قابل استنباط است.